بدون شرح
ت ن ه ا ی ی
من با کتونیم قدم میزنم زیر بارون و به تو فکر می کنم
کسی آیا می داند ؟
پس از یاد گرفتن نام تو ، پس از “دوستت دارم”
به چه می نازد الفبا ؟
دلم بهانه ات را می گیرد
چقدر امشب حس می کنم نبود تو را
صدایت در گوشم می پیچد و من می گویم :
-هان مرا صدا کردی؟
دلم تنگ است…
صدایم کن !
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند
مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
من به آن محتاجم !